سلام
زندگی من مملو از ماجراهای شنیدنی و غیرعادی است و یکی از آنها داستان یکی از بستگانم است که شاگردم بود و ازآنجاکه از نظر ذهنی خیلی گنگ بود توجه شدیدی به وی داشتم و برایم بسیار عزیز بود و به هر مصیبتی بود حرفه تعمیرات را تا حدودی آموخت و جهت رونق شغلی وی حتی نامش را در برخی از توفیقاتم بعنوان شریک اعلام کردم و محل کسب و امکانات وسیعی بهش بخشیدم
ولی پس از چند سال که در شهر دیگری اشتغال داشتم و اموالم را به وی سپرده بودم وی پس از تصاحب اموالم خود را عالیترین نخبه و مخترع بزرگی معرفی کرد و برای توجیه کردن تصاحب اموالم کتبا شایعات بسیار خطرناکی در ادارات مختلف با هدف اعدامم منتشر کرد تا قادر به پس گرفتن اموالم نشوم
ازجمله کوچکترین شایعه وی این بود که مجرم خطرناکی هستم و با مدرک جعلی تدریس میکنم و چون دلش برایم سوخته چند اختراع بنامم کرده و اموالش را بمن می بخشیده ولی دیده دست از جرم و جنایت برنمیدارم و اختراعاتش را دزدیده ام لذا اموال خودش را پس گرفته
فلذا شکایت کردم و در دادگاه طی تعهدی به وی گفتم نه تنها الان بلکه اگر تا پایان عمرش هم کوچکترین اختراع واقعی خلق کند کلیه ادعاهایش را میپذیرم و تمام خواسته هایش را اجرا میکنم
لذا به برکت اداره ثبت اختراعات که هر ادعای دروغی را نیز به استناد ماده 36 قانون ثبت علائم تجاری و اختراعات ثبت میکنه در طرفه العینی چندین اختراع ثبت کرد
زیرا همانطورکه در پشت ورقه اختراع مطابق تصویر زیر ملاحظه میکنید تاکید شده
ورقه اختراع بهیچوجه گویای واقعی بودن و صحیح بودن اختراع و مخترع بودن دارنده آن نیست
ازآنجاکه بسرعت اختراعات دروغ فراوانی ثبت کرد لذا فرصت ارزیابی و بررسی دروغها را نداشت فلذا اختراعاتی شده بود که بسیار جالب و تاریخی و خنده دار بود بطوریکه تمام در و دیوار مغازه اش را با این مدارکی که قاب گرفته بود پر کرد
و اتفاقا یکی از آنها این بود که دستگاهی اختراع کرده ( به اندازه اهم متر ) که مصرف برق هر دستگاهی را صفر میکند
گفتیم کو
گفت این مدرک اداره ثبت اختراعات ثابت میکنه
گفتیم پشت همین مدرک تاکید کرده که این مدارک مخصوص دم کوزه است
گفت ببینید این هم مدارک وامی که بابت این اختراعات گرفتم
گفتیم وام که دلیل اختراع نیست
نمونه بیار آزمایش کنیم
خلاصه درحالیکه مدام سرخ و سفید و سیاه میشد گفت دانشمندان خارجی برده اند که روی آن تحقیق کنند
بله دانشمندان تمام اختراعاتش را برده بودند و میگفت حال ندارم نمونه دوم آنها را هم بسازم
و لذا باوجودیکه قضات دادگستری اطلاعاتی درخصوص امور فنی ندارند اما تعداد اختراعاتی که به استناد تاریخ آنها یک شبه خلق کرده بود موجب قهقهه قاضی شد خصوصا که همگی آنها فقط روی کاغذ و مدرک کار میکرد و همه نمونه ها را دانشمندان برده بودند
لذا در دادگاه با قاطعیت و با قسم گفتم نیاز به نمونه اختراع هم نیست بطوریکه اگه الان (نه بعدا ) مکان تحقیق خود یا آثار تحقیق خود یا نمونه در دست اقدام اختراع جدید را به کارشناس دادگاه نشون بده که کارشناس بپذیره که فقط یکساعت هم روی هر موضوعی تحقیق کرده دراینصورت نیز مکلف هستم از شکایتم صرفنظر کنم و کلیه اموالم را به وی ببخشم
اما پاسخی جز تغییر رنگ و سقید و سیاه شدن چهره وی مشاهده نشد
لذا به 3 ماه و یکروز حبس محکوم شد که پس از قطعی شدن حکم در زمان اجرای حبس رضایت دادم که وقتش در زندان تلف نشه تا بشریت از علومش محروم نشه
البته تا اینجا که مرتبط با تاپیک و آغاز داستان فوق بود عرض کردم و از این نمونه ها زیاده
غالبا هرکسی ناتوانتر و نالایق تر باشه دروغهای بزرگتری میگه و گوش فلک را با ادعای کذب خود کر میکنه
فلذا وی ادعاهایی ثبت کرده که اولا نمونه ای نداره و ثانیا قبلا در کارتن برنامه کودک برای خنداندن مخاطب استفاده شده و بهمین اندازه مفیده که بخندیم
ولی اتفاقا جبر تاریخی گویای ایت حقیقته که همیشه این دسته از افراد هرگونه تسهیلات و امکاناتی را جذب میکنند و در دریای مال و مکنت غرق میشوند و
اما محقق واقعی غالبا لوازم تحقیق را از زباله ها تهیه و با مشقت زیادی هزینه های پژوهشی را تامین میکنه و تا پایان عمر در فقر و انزوا زندگی میکنه
جان کلام اینکه هرچند ، اخیرا حقه عکس مار پیشرفته تر شده ولی ماهیت قضیه همان ماجرای عکس مار و لغت مار است .
سپاس